سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پورتال جامع هیئات مذهبی شهرستان بروجن

ویرایش
Slide 1 Slide 2

روابط دختران و پسران از نگاه قرآن

با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در می‌یابیم که شرع مقدس اسلام در فردی‌ترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلی‌ترین آموزه‌های خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئین‌نامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نموده‌ایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردم‌داری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلی‌ترین مأموریت‌ها و عبادت‌های فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار می‌آیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیت‌های جمعی موج می‌زند.
بارزتر و جالب‌تر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجب‌ترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تک‌روی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور می‌کنیم:
در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .
در جای دیگر(سوره توبه/ آیه71) مردان و زنان مؤمن به تعامل و روابط هدفمند و مبتنی بر توسعه ارزش‌های دینی و فی مابین دعوت شده‌اند:
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.
«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و ...»؛
مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند – خلق را به کار نیک وادار و از کار زشت منع می‌کنند. نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند...
و نیز در سوره نحل آیه 90 چنین آمده است:
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عَن الفحشاء و المنکر »؛ «البته خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند.
و در خصوص روابط دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه و احترام متقابل(نور/ آیه30) این چنین تصریح شده است:
«قل للمومنین یغضوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک اَزکی لهم اِنّ الله خبیرٌ بما یصنعون»؛ (و ای رسول ما) مؤمنین را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند، و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) شما اصلح است البته خدا به هر چه می کنید کامل آگاه است و نیز در مورد لزوم احترام مردان به زنان و پرهیز از تحقیر و تبعیض علیه آنان به جهت مقام و منزلت ویژه بانوان در رویکرد معصومین(علیهم‌السلام) به همین مقدار اکتفا می‌شود که رسول گرامی اسلام (در عصر رنسانس که زنان و دختران، موجودات درجه دوم تلقی می‌شدند) کرامت و لئامت مرد را به نحوه سلوک و تعامل او با زن موکول نموده است. یعنی اگر مردان با دختران و زنان، برخوردی انسانی و اسلامی داشته باشند، محترم و کریم، وگرنه حقیر و لئیم خواهند بود.
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.
حذف زنان از عرصه‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به معنای حذف نیمی از نیروهای فعال و تأثیرگذار جامعه از رشد و پیشرفت کشور می‌باشد.
بنابر آنچه در سطور مذکور آمد، فضایی که امروز در بین بخشی از لایه‌های اجتماعی کشورمان در خصوص ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان جوان حاکم شده و دل هر انسان صالح و مسلمان و غیرتمندی را به درد می‌آورد، نه تنها با احکام و دستورات دینی ما همسو و همسان نیست بلکه با قواعد و هنجارهای مورد تأیید روانشناسان و جامعه شناسان منصف و متعهد نیز منطبق نمی‌باشد. فرآیند معیوب مذکور مشکلات و معضلات بسیاری را بوجود آورده که در صفحات بعدی مورد بحث و تحلیل واقع خواهد شد. به منظور رعایت اصل اجمال در نگارش آشنایی با نحوه ارتباط دختر و پسر از منظر وحی ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب را به عنوان الگویی آسمانی با هم مورد تأمل و توجه قرار می‌دهیم.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
موسی و دختران شعیب
یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که در آیات 23 و 24 سوره قصص طرح و تبیین شده است. موسی(ع) به عنوان فردی تبعیدی هم بیکار مانده است، هم همسر اختیار نکرده و هم بدون خانه و آشیانه!
دختران جوان شعیب در گوشه‌ای به انتظار فرصتی مناسب برای سیراب کردن گوسفندانشان ایستاده‌اند، موسی (ع) که برای رفع تشنگی به سمت چاه رفته بود جلو می‌رود. سئوال می‌کند جواب می‌شنود به علت حضور مردان در کنار چاه (آبشخور گوسفندان) کار سیراب کردن گوسفندان را به تأخیر انداخته‌ایم. پدر ما هم پیر است و برای کار کردن ناتوان. لذا ما به این کار (اقتصادی و تولیدی) همت گمارده‌ایم. موسی(ع) که در نیکوکاری و طرفداری از مظلومان پیشرو بود به دختران شعیب یاری می‌رساند تا دام‌های خود را سیراب کنند. این همان کار پیامبرانه است: کار بدون چشم داشت، فقط برای رضای خدا، حفظ عفت و پارسایی در ارتباط با افراد غیر همجنس، بدون انگیزه‌های غریزی.
این وعده الهی است که: «ان تنصرالله ینصرکم»؛ خدا از بالا دو پیامبر (موسی و شعیب) را به هم می‌رساند. دختران شعیب از موسی خواستند تا برای کار با پدرشان ملاقات کند. انجام شد، شعیب پیامبر(ع)، وقتی موسی را جوانی برومند، حق شناس، خویشتندار و صالح یافت پیشنهاد: کار در مزرعه، ازدواج با یکی از دخترانش، سکونت در محل کار را داد، بدین ترتیب اشتغال، ازدواج، مسکن، سه لازمه مهم زندگی جوانان برای موسی(ع) در فرآیند ارتباطی و حفظ عفت و کرامت و تقوا حاصل شد.
نکات مهم ماجرای مذکور:
1- دختران با حفظ حجاب و عفاف می‌توانند به فعالیتهای اجتماعی - اقتصادی بپردازند.
2- دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. این موسی بود که از آنان سئوال کرد.
3- ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.
4- ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .
5- نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.
6- دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.
7- دختران در محیط کار از اختلاط با مردان پرهیز کنند.
8- مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان عفیفه و پاکدامن و با حیاء بی تفاوت نباشند.
9- موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.
10- موسی(ع) بعد از کمک و صحبت در حد ضرورت، ارتباط را ادامه نداد و به سرعت به سایه رفت. و از آنان دور شد.
البته ماجرای مذکور پیامها و نکات آموزنده و ارزنده بسیار دیگری نیز در بر دارد که طرح و تبیین آنها در این مقال نمی‌گنجد، لذا به منظور ارائه الگویی قرآنی به این مقدار اکتفا و علاقمندان را به تفاسیر معتبر ارجاع می‌دهیم.

 

پایگاه تبیان

 




      

ریشه های خرافات
1 ـ
تبلیغات و تلقین:
أَنَا رَبُّکمُ الأَْعْلی[نازعات/24]
می‏گفتند مردم هم سر تعظیم فرود می‏آوردند.
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وادٍ یهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یقُولُونَ ما لا یفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکرُوا اللّهَ کثِیراً[شعراء/227-224].
(یهیمون،از هیام: حرکت بی‏هدف است.)
2 ـ
حدس و خیال درونی:
إِنْ هُمْ إِلاّ یخْرُصُونَ[انعام/116].
خیال می‏کند کفر سبب ثروت می‏شود.
أَ فَرَأَیتَ الَّذِی کفَرَ بایاتِنا وَ قالَ لأَُوتَینَّ مالاً وَ وَلَداً[مریم/77].
3 ـ
تقلید: قالواوَجَد نا آباءَنا لها عابدین [انبیاء/53].
ـ آداب و رسوم کهن.
4 ـ
توطئه دشمن و سادگی دشمن.
5 ـ
جهل.
جهل نسبت به علل و حوادث و دریافت صحیح نداشتن، بی‏خدائی، درست مانند کسی که به جهت نداشتن غذای صحیح، هر غذائی را می‏خورد.
6 ـ
از حادثه جزئی یک اصل کلی ساخته‏اند.
7 ـ
خواب دیدن‏ها.
8 ـ
خرافات در میان زنان بیشتر است، چون ایام فراغت بیشتر، ترس بیشتر و بیسواد در میان آنان بیشتر است.
9 ـ
ضعف اندیشه:کان النملة

ابعاد خرافات
1 ـ
درباره خداوند:
ـ
إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ[آل عمران/181].
ـ
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکمُ الْبَنُونَ[طور/39].
ـ
وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الأَْنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یصِلُ إِلَی اللّهِ وَ ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یصِلُ‏إِلی شُرَکائِهِمْ ساءَ ما یحْکمُونَ[انعام/136].
اگر بلا و آفتی کشت و حیوانات آنان را از بین می‏برد می‏گفتند: "خدا بی‏نیاز است" و از سهم خدا کم می‏کردند و در همه جا سهم بتها را مقدم داشته مثلاً گوسفندهای چاق را صرف متولیان بتخانه می‏کردند و از سهم خدا به مهمانان و کودکان و از سهمیه بتها، خودشان می‏خوردند.[نمونه، ج5، ص450].
2 ـ
درباره انبیا:
ـ
أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ[اسراء/93].
ـ
قالُوا اطَّیرْنا بِک[نمل/47].
ـ
فَقالُوا أَ بَشَرٌ یهْدُونَنا[تغابن/6].
ـ
قالُوا إِنّا تَطَیرْنا بِکمْ[یس/18].
3 ـ
درباره رهبری:
ـ
أَنّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یوتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ[بقره/247].
(مسأله غلاة)
4 ـ
درباره معاد:
-
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیاماً مَعْدُودَةً[بقره/80].
5 ـ
درباره فرشتگان:
ـ
إِنَّ الَّذِینَ لا یومِنُونَ بِالآْخِرَةِ لَیسَمُّونَ الْمَلائِکةَ تَسْمِیةَ الأُْنْثی[نجم/27].
ـ
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً[زخرف/19].
خرافات، صفحه 2
6 -
در عبادت:
ـ
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کنْتُمْ تَکفُرُونَ[انفال/35].
تصدیة: صَدَو، کف زدن.

آثار واهداف خرافات
1 ـ
استحمار:أَ لَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هذِهِ الأَْنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی[زخرف/51].
2 ـ
مشوّه کردن چهره حقائق یا شخصیت‏ها.
ـ رسیدن به دنیافَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً[بقره/79].
3 ـ
سرگرمی یا گمراه کردن مردم.
ـ
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ[لقمان/6].
ـ بعضی از مفسران می‏گویند: "نضر بن حارث تاجری که به ایران سفر می‏کرد و به قریش می‏گفت: "اگر محمد(ص)داستان قوم عاد و ثمود را برایتان می‏گویند، من داستان رستم و اسفندیار را برایتان می‏گویم."
ـ بعضی مراد را غنا و روایات مغنیة که امام ذیل آیه آورده مؤید همین است.
4 ـ
بزرگ کردن برخی افراد.
5 ـ
توجیه ضعف‏ها و قوتّ‏ها.
آثار
1 ـ اسیر کردن روح آزاد و متوکل به صد مسأله جانبی.
2 ـ فراری دادن تحصیل کرده از اصول به خاطر خرافات.
3 ـ گاهی سرنوشت انسان‏ها و عصرها و نسل‏ها بند به یک خرافه است و چه بسا زندگی‏ها فلج می‏شود.
4 ـ محرومیت از بسیاری از نعمت‏ها.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً عَلَی اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ[انعام/140].
5 ـ تحقیر انسان‏ها:
وَ الَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَ یذَرُونَ أَزْواجاً یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً[بقره/234].
این آیه کجا و عقائدی که زن همیشه ممنوع یا مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکینی دور از هرگونه آرایش زندگی و...

مبارزه با خرافات

 

مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـ
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـ
یحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـ
لِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـ
مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـ
لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـ
وَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـ
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ
 بی اعتنائی:
ـ
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـ
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـ
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ
 همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].

 

 

مبارزه با خرافات

 

مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـ
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـ
یحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـ
لِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـ
مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـ
لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـ
وَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـ
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ بی اعتنائی:
ـ
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـ
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـ
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].